غزلی مشترک از ژیلا راسخ و جعفر سرخی
بت شکن مست
تادیده بر آن ساقی سیمینه بر افتاد
دل مست چنان گشت که از پا و سر افتاد
آ
دعای ما اگر چه مستجاب است
در این وادی وصلت بی جواب است
گذرگاهی به وصلت ،دل دراین عشرت نمی بینم
ترا راهی مرا ماندن بدان همت نمی بینم
ديوانه
اگــــر ديوانه ام خواهي بيا ديوانه ات هستم
اگر مسـتانه ام خــــواهي بيا مستانه ات هستم
آنگه که خیره شدم بر تو
واژه واژه های درونت را
خواندم
می رسد ناله ای از دور به گوش با صدایی که پر از رنج و پریشان حالیست کسی از دور مرا می خواند... کیستی ؟إ
بدرود تا روز قيامت نميدانم چرا اينگونه بيزارم من از فردا و هم مي ترسم از روياي ماندن گوشه اي تنها
بدرود تا روز قيامت
نميدانم چرا اينگونه بيزارم من از فردا
و هم مي ترسم از روياي ماندن گوشه اي تنها
امشب که آسمان دو چشم تو تر شده ست
دنیا به پیش چشم دلم تنگ تر شده ست
نكردم بـس كه تدبير دل ديـوانـة خـود را
فكندم بر زبـانها عاقبت افسـانـة خـود را
نديدم گرمي بازار خويـش از كودكان ، ورنه
از اين ديوانه تر ميخواستم ديوانة خـود را
پروانه ای به شوق تو وا کرده بال ها
ای عشق ای جواب تمام سوال ها
ندا آمد خودت را بازگو کــــــــــــــن
زخود مشروحه اي را گفتــــــگو کن
ببين در اين منيّت ها که هـــــــستي ؟
ميان اين و آن خود از چه هـــــستي؟
تمام باورت را جستـــــــــــــــجو کن
"درگه مهر "
از نافۀ شعر تو مرا هستی وشورم دادند
با دف وهلهله از کوچۀ شعر تو عبورم دادند
منکه افتاده وخاموش براین بالینم
پنجه تیز قضاکرده چنین مسکینم
به کوچ عشرت اندیشه راه می نگرد
شتاب رفتن دل ،تا پناه می نگرد
تقدیم به ساحت مقدس آقا امام زمان (عج)
افسون لب
ترسم كه تمنايت ديوانـه كند مـا را
افسون لب لعلت افسانـه كند مـا را
کوکب ما
چـو توصيف لبت شد مطلب ما
سزد گر اهل دل بوسد لب ما
ورود اعضا:
خبرنامه وب سایت:
برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید
آمار وب سایت:
بازدید امروز : 8 بازدید دیروز : 2 بازدید هفته : 11 بازدید ماه : 39 بازدید کل : 69418 تعداد مطالب : 56 تعداد نظرات : 118 تعداد آنلاین : 1
Alternative content