بدرود تا روز قيامت
نميدانم چرا اينگونه بيزارم من از فردا
و هم مي ترسم از روياي ماندن گوشه اي تنها
چرا تقويم ديدارم مكرر را نمي فهمد
وچون خر پاي آن در قيد شب پيچيده تا حالا
چرادرصفحه ي شطرنج هم جز كيش پي در پي
كه آخرمي كشد روزي به ماتم ؛ نيست در سرها
من از تصوير خود در بوم اين تقويم مي ترسم
و از رنگي كه هركس مي زند بر چهره اش اينجا
واز تكرار اين تيك تاك ساعت در هراسم ..... از
قرار آخرم با تو ؛ از اين تصوير بي معنا
سلامي را نمي خواهم كه پايانش ودا(ع) باشد
و آخر بشنوم : بدرود تا روز قيامت را
نظرات شما عزیزان:
خنیاگر
ساعت9:55---16 خرداد 1391
با سلام
16|3|1391
شعر خوبی است .
در بیت آخر مصراع دوم (ع)را رعایت کرده اید،امادر بیت دوم ،مصراع اول 3تا (ر)به طور متوالی آمده اند که تلفظ را مشکل می کند ولی از نظر قافیه به نظر من شعر بسیار خوبی است و پر محتوا .
امیدوارم نقدم به جا و درست بوده باشد.ممنونم
اکابری
ساعت16:30---20 شهريور 1390
سلام آقای محمد زاده
امیدوارم حالتون خوب باشه
شعر خوبی بود